بازسازی ساختمان پلاسکو با جزئیاتش از طریق جلوههای ویژه و روایت روز حادثه در بستر قصهای که کیایی نوشته است، جذابیت دیدن این فیلم را برای مخاطب بیشتر میکند. فیلمی که خالی از کنایههای سیاسی و شعاری به شهردار وقت تهران هم نبود و به هر حال در جشنواره فیلم فجر سال گذشته نظر منتقدان را جلب نکرد اما مخاطبان از تماشای آن راضی بودند و توانست سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه بصری را بگیرد. این فیلم که اکنون روی پرده سینماست، تا کنون بیش از 5/2 میلیارد تومان فروخته است.
مهدی آذرپندار، منتقد سینما درباره این فیلم به خبرنگار ما میگوید: فیلم را از چند جهت میتوان بررسی کرد، فیلمی قصه گو و پر از حادثه با رگههای انتقادی که مشخصه سینمای مصطفی کیایی است.
او در دورهای که فیلمهای قصه گو کم بود، فیلم خط ویژه را نمایش داد که با اقبال مخاطبان همراه شد و جایزه بهترین فیلم فجر را از نگاه مخاطبان گرفت. فیلمهای بعدی او هم وفادار به اصول قصه گویی کلاسیک بود که از جاذبههای سرگرم کننده برخوردار هستند یعنی صاف و ساده قصه را روایت میکنند، ضمن اینکه رگههای انتقادی هم در فیلم هایش وجود دارد که حرف دل مخاطبان است، از این منظر فیلمهای کیایی به عنوان فیلمسازی جوان که خود را ملزم به قصهگویی میداند و نه مقلد فیلمهای فرهادی و از جنس فیلمهای هنر و تجربهای، قابل توجه است. او ادامه میدهد: با وجود همه اینها فیلم «چهارراه استانبول» را به جهت جلوههای ویژه و دغدغهمند بودنش، نسبت به فیلم قبلی کیایی «بارکد» میتوان ستود اما چهارراه استانبول، فیلم مهمی نیست چون مصطفی کیایی نتوانسته سینمایش را از حد متوسط، بالا بیاورد. فیلمهای او حدی از استاندارد، جذابیت و مقبولیت را دارند ولی نه از این حد بالاتر میروند و نه پایینتر میآیند و این برای کیایی خوب نیست، شاید یکی از دلایلش به خاطر پرکاربودن او باشد که هرسال یک فیلم میسازد.
■ فیلمی بهتر از کمدیهای روی پرده
سینمای ما هم مثل همه دنیا به فیلم هایی نیاز دارد که بیشتر از راضی کردن منتقدان، مخاطبان را به سینما بکشاند. آذرپندار با بیان این مطلب میگوید: در این صورت فیلمهایی از جنس «چهارراه استانبول» فیلمهای شریفتری هستند تا فیلمهای کمدی که روی پرده هستند؛ بنابراین ممکن است که نسخه متوسط مصطفی کیایی دیگر به درد جشنواره فیلم فجر نخورد، اما نسبت به کمدیهای روی پرده که بیشتر از چهارراه استانبول میفروشند، برای اکران بهتر است.
به باور او، این اتفاق خوبی است که رویدادی اجتماعی را ببینیم و با فاصله بسیار کمی از آن حادثه، فیلمش را روی پرده سینما تماشا کنیم، این یک امتیاز برای کارگردان به شمار میرود. ضمن اینکه کیایی، نگاه درستی به ماجرای پلاسکو داشته اگرچه در جاهایی فیلم به سمت سیاسی شدن میرود، اما در یک خط میگوید که؛ «پلاسکو نه در سال 95 که چندین سال قبل به واسطه ورود کالاهای چینی، فروریخته بود» در واقع «چهارراه استانبول» یک فیلم جذاب برای مخاطب عام است که این یک خط قابل بحث از درون مایه آن بیرون میآید.
آذرپندار معتقد است: سینمای کیایی به واسطه اینکه بشدت روی عنصر اتفاق و حادثه متکی است و در فیلمهای دیگر او نیز این مؤلفه تکرار شده، جذابیت خودش را از دست داده و به ورطه متوسط بودن افتاده است، ضمن اینکه فیلم اخیر او برخلاف آثار دیگرش، دچار شعارزدگی شده است.
این منتقد سینما توضیح میدهد: در این فیلم به واسطه بازی بد بهرام رادان و طراحی بد موقعیت، حرف ارزشمند و مهمی که ورود کالاهای چینی پیش از حادثه پلاسکو، این ساختمان را فروریخته بود، در فیلم ننشسته است و آنچنان که باید تلنگر بزند، نمیزند.
حرف با اینکه حرف درستی است، اما خیلی مستقیم گفته شد و گویی بزرگتر از دهان فیلم است. این اشکال در فیلمهای کیایی (به جز خط ویژه) دیده میشود که وقتی شخصیتها وارد بحثهای جدی میشوند، فضاها ناهمگون میشود و فیلم از یکدستی میافتد در حالی که کارگردان در خلق موقعیتهای کمیک و روایت سریع اتفاقات، موفقتر عمل کرده است.
به باور او وقتی فیلمسازی از یک فیلم بی دغدغه و گیشهای همچون «بارکد» به فیلم دغدغهمندی همچون «چهارراه استانبول» میرسد با وجود همه ضعفهای فیلم از نظر تکراری شدن شخصیتها و حوادث، اتفاقی ارزشمند برای کیایی است.
■ فیلمهای اجتماعی بفروش
مصطفی کیایی و منوچهر هادی را میتوان بفروشترین فیلمسازهای نسل نوی سینمای بدنه یا تجاری ایران دانست که خوب نبض مخاطب عام را میشناسند و در آثار اخیرشان توانستهاند با تزریق مایههای طنز و فانتزی فیلمهای اجتماعی پرفروشی بسازند. این را محمد تقی زاده، منتقد سینما میگوید و معتقد است: داستان کیایی اما روشنتر و قابل تحلیلتر است.
کیایی خوب قصه میگوید و خوب کشمکش و گره در فیلمنامهاش قرار میدهد، از این رو تماشاگر عام از روند فیلمهای کیایی خسته نمیشود و طنازیها و شیرینیهای شخصیتهای فیلم هایش که در «بارکد» و «چهارراه استانبول» بر عهده برادرش محسن کیایی بوده است، فضایی دلچسب و خوشایند برای تماشاگران فراهم میکند.
به باور او «چهارراه استانبول» که ردپایی از عدالتخواهی و مبارزه با فساد و شعارهای اینچنینی فیلم «خط ویژه»، پیچیدگی داستانی و گرههای متعدد فیلم «عصر یخبندان» و زوج تکراری و طناز رادان- کیایی را از فیلم «بارکد» در درون خودش دارد فیلمی با ضرباهنگ تند و پلانهای اغلب بسته با کاراکترهای متعدد است و طوری طراحی شده که ماجرای سوختن ساختمان پلاسکو را یادآور شود و بدین سان درامی پر شخصیت طراحی شده که همگی در «چهارراه استانبول» و ساختمان پلاسکو سرنوشتشان گره میخورد.
■ نیمه دوم فیلم سرهم بندی شده است
تقی زاده با بیان اینکه فیلم جذاب و بدون مقدمه زیاد شروع میشود، خاطرنشان میکند: شخصیتها و روابطشان بخوبی به مخاطب معرفی میشود تا زمانی که به ماجرای پلاسکو و فروریختن ساختمان میرسیم.
ترسیم فضای آن اتفاق با توجه به ذهنیتی که تماشاگر از آن حادثه دارد خیلی جذاب و واقعی از آب در نیامده و فضای شعاری و انتقادی که فیلم از زمان حادثه به بعد میگیرد تأثیر معکوسی در باورپذیری و نزدیکی مخاطب با فیلم و کاراکترهایش دارد.
به باور این منتقد سینما، نیمه دوم فیلم جذابیت نیمه اول را ندارد و طراحی کاراکترهای متعدد که در نیمه نخست فیلم خلق شده به سختی و به زور در نیمه دوم سرهم بندی و به هم مربوط میشود به طوری که این فیلم را با وجود ستارههای متعدد و جذابیتهای تبلیغاتی، نمیتوان فیلمی درجه یک در کارنامه کیایی به حساب آورد.
آذرپندار هم یادآور میشود: در این فیلم، اتفاق ویژهای را در سینمای کیایی نمیبینیم اما او جرئت کرده که حادثه پلاسکو را بازسازی کند که ریسک بالایی دارد زیرا اگر بازنمایی درست نباشد مردم آن را پس میزنند اما فیلم در جلوههای ویژه و بازسای ماجرا، خوب عمل میکند.
به باور او جریان واقع گرایی در سینمای ایران جای خودش را باز کرده است و مدل فیلم هایی همچون ماجرای نیمروز، ایستاده در غبار و فیلم تنگه ابوقریب براساس واقعیت ساخته شده اند، فیلم چهارراه استانبول هم برگ دیگری از واقعیت است که شاید عین به عین واقعی نباشد اما بستر آن براساس واقعیت شکل گرفته است. اگرچه این فیلم نقص هایی در شخصیت پردازی دارد و فیلم مهمی در سینمای ایران به شمار نمی رود اما ساخته شدن آن بهتر از ساخته نشدنش است.
نظر شما